به نظر میرسد شرایط زیست به دلیل مسائل و مشکلات از جمله شکاف نسلها به شکل عمده، کلیدواژه جدایی از خانواده را بیش از پیش پررنگ کرده است.
مقالهای که در ادامه میخوانید، نوشتۀ دکتر Jade Wu، روانشناس سلامت است که به طور تخصصی بر روی اختلالات اضطرابی و مشکلات خواب فعالیت میکند. او در این مقاله، سعی کرده است علل اصلی تمایل نوجوانان و جوانان به جدایی از خانواده را بررسی کرده و هشداری به والدین بدهد.
رابطه سرد با خانواده عذاب آور است ولی شما می توانید مانع آسیب رسیدن به روابط خانوادگی خود شوید و یا در صورت آسیب به این روابط، این وضعیت را کنترل کنید.
وقتی عضوی به انتخاب خودش خانواده را ترک میکند و از نزد شما می رود، ممکن است دلتان برای او تنگ شود و دچار احساس ناخوشایند ترس، نگرانی، غم، خشم و ناامیدی شوید.
بخصوص اگر هیچ امیدی به بازگشت او نداشته باشید. در این صورت، غم جدایی و از هم پاشیدگی خانواده ممکن است دردناکتر و پیچیدهتر از غم از دست دادن یک عزیز باشد.
پس چرا افراد رابطههای خود را با خانوادهشان قطع میکنند و جدا میشوند؟ آیا راهی برای کنار آمدن با این شرایط وجود دارد؟
محققین چهار نکته مهم درباره جدایی از خانواده را یافتهاند!
البته تحقیقات زیادی در این زمینه انجام نشده است چون این موضوع واقعا پیچیده است. بسیاری از افراد علاقهای ندارند که درباره از هم پاشیدن روابط خانوادگی خود حرف بزنند. با این وجود، محققین اخیرا بیشتر به این موضوع و بخصوص جدایی و دوری بین والدین و فرزندان بزرگسال پرداختهاند و اطلاعات اندکی پیدا کردهاند.
جدایی والدین و فرزندان چیزی فراتر از یک اتفاق ساده
1- وقتی به اخبار یا فیلمهای تلویزیونی، مکالمات روزانه و عادی خود، و حتی در لابه لای گلههایمان از تعطیلات آخر هفته نگاه میاندازیم، تصور میکنیم که به عنوان یک خانواده، زمان زیادی را با همدیگر در خانه صحبت میکنیم و درنتیجه خیال می کنیم همه خانواده ها تقریبا بی عیب و بی کم و کاست هستند. حتی اگر اختلافهایی هم بین آنها وجود داشته باشد.
یک نظرسنجی جامع از بین تمام دانشجویان دانشگاههای شمال آمریکا نشان میدهد که حدود 17 درصد این دانشجویان جدایی خانوادگی را تجربه کرده و از یکی از مهم ترین اعضای خانواده، عمدتا پدر خانواده جدا شدهاند.
ولی نظرسنجی از افراد با سنین بالاتر (والدین) نشان میدهد که حدود 12 درصد والدین جدایی از فرزندانشان را تجربه کردهاند.
معمولا فرزندان خودشان انتخاب میکردند که ارتباط خود را با خانواده قطع کنند درحالی که تنها 5 الی 6 درصد والدین باعث جدایی از خانواده شدند و از فرزندان خود خواستند که از آنها دور شوند.
دلیل این مسئله ممکن است این باشد که رابطه فرزندی، از دیدگاه والدین همیشه قویترین و قدرتمندترین رابطه و وابستگی است.
اما بر خلاف والدین، فرزندان وقتی به بلوغ میرسند و ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند، پیوندهای عاطفی و مسئولیتهای آنها متوجه خانواده جدید خودشان میشود و دیگر تعهد عاطفی قوی به والدین خود ندارند.
طرد و جدایی از خانواده به دلیل داشتن روابط صمیمی
2- والدین معمولا به دلیل اینکه از روابط صمیمی دیگر فرزندان خود راضی و خوشنود نیستند، آنها را از خود طرد می کنند و مراتب جدایی از خانواده را رقم می زنند.
در موارد نادری که والدین فرزندان خود را طرد میکنند، عمدهترین دلیل این است که آنها با سایر افرادی که رابطه صمیمی و نزدیکی با فرزندانشان دارند مانند همسر، نامزد، یا والدین ناتنی، مشکل دارند.
کمتر پیش میآید که والدین به دلایلی مانند خودخواهی یا قدرنشناسی فرزندان، آنها را از خودشان دور کنند. این مطالعات بر روی نزدیک به 200 شرکت کننده در یک نظر سنجی انجام شد که هم والدین و هم فرزندانی در این تحقیق حضور داشتند که تجربه جدایی از اعضای خانواده را داشتهاند. البته یادتان باشد که این مطالعه تمام دلایل جدایی بین والدین و فرزندان را شامل نمیشود.
سوءاستفاده، رفتارهای کینه جویانه و عدم تایید
3- فرزندان معمولا به دلایلی مانند سوءاستفاده، رفتارهای کینه جویانه و یا عدم تایید و بی اهمیتی والدین نسبت به آنها، ارتباط خود را با والدین قطع میکنند و تصمیم به جدایی از خانواده می گیرند.
معمولا دلایل بسیار متفاوتی برای جدایی و قطع ارتباط از سوی فرزندان گزارش میشود که برخی از آنها به این شکل است:
- سوءاستفاده و آزار جسمی، روحی و همچنین جنسی در زمان کودکی
- رفتارهای آزار دهندهای مانند خشم، آسیب زدن، بی احترامی، نفرت و بی تفاوت بودن
- حس کمبود یا فقدان حمایت از انتخابهای مهم زندگی، روابط، ناتوانیها و سایر نیازهای مهم زندگی
یکی از شرکت کنندگان در این نظرسنجی با لحن تلخی گفت: «دردی که در سینه سنگین شده است بخاطر گذشتهای است که هرگز نگذشت، هرگز به آشتی ختم نشد، هرگز مورد بحث و گفتگو قرار نگرفت، هیچ وقت برای آن کسی عذرخواهی نکرد، هرگز درک و فهمیده نشد. هیچ وقت. امیدوارم که بتوانم آن را پشت سر بگذارم ولی هیچ وقت نمی گذرد.»
جدایی از خانواده تا ابد دوام نمیآورد
4- برخلاف اینکه بیشتر فرزندان به خودشان اعتماد داشتند که هیچ وقت به سمت خانواده خود برنخواهند گشت و با پدر و مادری که از آنها جدا شده بودند، آشتی نخواهند کرد، ولی والدین چنین حسی نداشتند.
اما در واقعیت اوضاع به شکل دیگری است. یک تحقیق معتبر و اساسی که در زمینه طلاق عاطفی یا جدایی فرزندان از خانواده خود انجام شده است، گزارش میدهد که تنها میزان کمی از این قطع ارتباطها تا آخر عمر به همان شکل باقی ماندهاند بخصوص وقتی این جدایی از خانواده بین دختر و مادر باشد.
مثلا تنها 29 درصد از فرزندانی که رابطه خود را با مادر قطع کردهاند، تا ابد میتوانند به همین شکل و در این جدایی زندگی کنند. بیشتر آنها فقط دورههایی از جدایی و قطع ارتباط و قهر و آشتیها را تجربه کرده و باز به سمت مادر خود برگشتهاند.
چطور پیوندهای آسیب دیده خانوادگی را احیا کنیم؟
حال، ما با شناخت و آگاهی از جدایی از خانواده و دوری از آنان، چطور میتوانیم چنین شرایطی را مدیریت کنیم؟
بسیاری از افراد بخصوص والدین عمیقا خواهان آشتی و برقراری ارتباط دوباره با فرزندان خود هستند. در ادامه چند نکته و مطلب بیان میکنیم تا با کمک آنها بتوانید روابط خانوادگی خود را نجات بدهید:
وقتی در شرایط جدایی از خانواده قرار میگیرید، بپذیرید که نمی توانید این شرایط را کنترل کنید ولی برای هر پیشنهاد یا شانس مجدد آماده باشید.
کاش یک فرمول جادویی وجود داشت که میتوانستم آن را در اختیار شما بگذارم تا دوباره به هم برسید.
اما حقیقت این است که روابط صمیمی و عاطفی مخصوصا روابط نزدیک خانوادگی آنقدر پیچیده هستند که برای من تقریبا غیر ممکن است که به شما اطمینان بدهم که آشتی و پیوند دوباره امکان پذیر خواهد بود.
و چون این رابطه دو طرف دارد، اولین چیزی که باید آن را درک کنید و بپذیرید این است که شما همیشه نمی توانید نتیجه این اتفاق را کنترل کنید.
البته گفتن این حرف راحت تر از عمل کردن به آن است و شما به سادگی نمی توانید این عدم کنترل را بپذیرید. اگر قلب شما از نهایت احساس و محبت به درد بیاید، قطعا کاری هم از دستتان برمیآید.
در واقع، میتوانید با شناخت و درک وظیفه و مسئولیت خود نسبت به این اتفاق و دلسوزی برای کسی که از دستش دادهاید و همچنین برای خودتان، آرامش درونی خود را به دست بیاورید.
اگر بتوانید این حقیقت را بپذیرید، آنگاه اگر فردی که قصد جدایی دارد به شما پیشنهاد یا فرصتی بدهد، برای پذیرفتن آن آمادگی خواهید داشت.
پیشنهاد یا فرصتی که ممکن است بعد از تصمیم به جدایی از خانواده مطرح شود. چون شما دیگر به این واقعیت آگاه هستید که چطور افراد بین دورههای آشتی و جدایی در نوسان هستند.
پس اگر فرصتی برای آشتی و رابطه مجدد پیدا کردید از آن استقبال کنید، آن را بپذیرید و خودتان را تغییر بدهید!
اگر عضوی از اعضای خانواده از شما دور شد ولی شما فرصتی برای آشتی و ارتباط دوباره پیدا کردید، چه باید بکنید؟ یا اگر تا کنون هرگز از خانواده و والدین خود جدا نشدهاید ولی به خاطر آسیب های زیادی که ممکن است از آنها ببینید، احتمال دارد رابطه خود را با آنها قطع کنید، چه کار خواهید کرد؟
جلوگیری از آسیب رسیدن به روابط خانوادگی و یا تقویت آنها، هر دو به یک اندازه و به یک شکل نیاز به تلاش و توجه دارد.
وقتی ما با دلایل دوری و قطع ارتباط فرزندان از خانواده مانند نداشتن تایید خانواده، آگاه نبودن از یک ضربه روحی در گذشته، رفتارهای آسیب زننده مانند کنترل و قضاوت و… آشنا باشیم، می توانیم این رفتارهای زننده را با مهندسی معکوس مدیریت کنیم یعنی برخلاف آنها رفتار کنیم.
آگاهی از ضربههای روحی که در گذشته به آنها وارد کردهایم و معذرت خواهی بابت این اتفاقات.
حتی اگر شما به طور مستقیم تقصیری در ضربه روحی و آسیب وارد شده به آن شخص نداشته باشید، انکار آن رفتار اشتباه و حمایت از فرد تقصیرکار هم گاهی اوقات میتواند به اندازه همان رفتار اشتباه، دردناک و آسیب زننده باشد.
یا در موردی دیگر، ممکن است تصور کنید که هیچ ضربه روحی به همسر یا عزیز خود وارد نکردهاید اما او چنین باوری نداشته باشد و شما را مقصر این شرایط بد بداند. چنین شرایطی زمان مناسبی برای بحث بر روی تعاریف و مفاهیم نیست.
وقتی احساس و باور عمیق دیگری را انکار میکنید، دیوار جدایی را بالاتر میبرید. شما تنها با آگاهی از رنج او، بدون هیچ گونه مقاومتی در برابر تصورات و نظراتش، میتوانید به شکل مناسبی این کدورتها را برطرف کنید.
افراد را همانگونه که هستند بپذیرید!
هیچ کس کامل نیست. حتی بین افراد عاقل و منطقی هم اختلافهای زیادی بر سر انتخاب راههای درست و غلط زندگی وجود دارد.
بنابراین، در میان تمام این تردیدها و نقص ها و محدودیت های انسانی از خودتان بپرسید: «من چه چیزی را میخواهم؟ آیا می خواهم این شخص برای رسیدن به استانداردهای مدنظر من بهتر شود یا اینکه آیا واقعا میخواهم در زندگی من بماند؟»
حتی اگر کاملا نتوانید دیدگاه خود را یک شبه تغییر دهید، باز هم با تمام توان و تلاش خود ثابت کنید که مشتاق شنیدن و یاد گرفتن هستید.
تغییر رفتارهایی که باعث آزار و اذیت عزیزانتان می شود
ما معمولا از روی عمد طوری رفتار نمی کنیم که باعث رنج و آزار اعضای خانواده خود شویم. شما به عنوان پدر یا مادر شاید با خودتان فکر کنید که پدر یا مادر بسیار سختگیر و مسئولیت پذیری بودید و سعی میکردید فرزند خود را از راه هایی که تصور میکردید خطرناک بوده، دور کنید.
در همین حال مطمئن بودید که وقتی فرزندتان بزرگ شد، قدردان این راهنماییها خواهد بود. اما گاهی اوقات، چیزی که شما با قصد کمک به فرزند انجام میدهید، تجربه تلخ و رنج آوری برای او خواهد بود.
پس وقتی فرزندتان میگوید که از این رفتار شما رنج میبرد، سعی کنید تدافعی و زورگویانه رفتار نکنید. البته شما هم حق دارید که از خودتان دفاع کنید و حس بزرگی و احترام خود را حفظ کنید.
شما میتوانید در زمان طولانیتر و در دراز مدت روی این احترام متقابل کار کنید. اما اکنون، در این شرایط، فقط باید تمایل و اشتیاق خود به تغییر را نشان بدهید. فرصت برای ارتباط دوباره و آشتی کردن همیشه فراهم نیست.
حمایت از افرادی که ارتباط خود را با خانواده قطع کرده اند
اکنون که مددکاران اجتماعی و متصدیان سلامت روانی جامعه بیشتر با تاثیر عمیق جدایی و قطع ارتباط بین افراد خانواده آشنا و مطلع هستند، راههای زیادی را برای حل اینگونه مسائل پیش پای افراد میگذارند.
موسسات زیادی درباره این موضوع تحقیق و بررسی میکنند و به مردم درباره آثار مخرب و آسیب زننده جدایی و دوری از خانواده آگاهی میدهند و از اینگونه افراد حمایتهای معنوی و مادی میکنند.
حتی ممکن است فضایی را برای افرادی که به خاطر جدایی از خانواده دچار انزوا و گوشه گیری شدهاند، فراهم نموده تا بتوانند کمی از مشکلات روحی خود را حل کنند.