سوزان بعد از تجربه یک عشق آتشین و به ظاهر عاشقانه با جان ازدواج کرد چون به نظر می رسید که با هم تفاهم دارند و حرف همدیگر را به خوبی می فهمند.
اما به مرور که سوزان بیشتر از جان شناخت پیدا میکرد، چیزی که او را نگران کرد این بود که جان توجه زیادی به حساسیتهای او نداشت و حتی سوزان مجبور بود به جان یاد بدهد که چطور نیازهای جنسیاش را برآورده کند.
عاشقانه دوست داشتن به معنای چیست؟
سوزان با ناراحتی با خودش فکر میکرد که «اگر جان واقعا عاشق من بود، میدانست من به چه چیزهایی علاقه دارم و خودم مجبور نبودم به او بگویم.» او اعتقاد داشت که اگر کسی، عاشقانه همسر خود را دوست داشته باشد، تمام حواسش را به او میدهد و بدون اینکه همسرش حرفی بزند، حس او را درک میکند.
وقتی افراد یکدیگر را درک می کنند و نسبت به احساسات، عقاید و علایق همدیگر حساس هستند، روابط آنها احتمالا گرم و صمیمی خواهد بود. در واقع، وقتی افراد در ارتباط خود حسی عاشقانه، صمیمی و مراقبت کننده داشته باشند، به مرور یاد میگیرند که واکنشهای حسی و عاطفیِ طرف مقابل را به درستی درک کنند.
رابطه عاشقانه، “همان که من میگویم” نیست!
ولی این انتظار زیادی است که از دیگران توقع داشته باشیم ذهن ما را بخوانند. بخصوص این باوری که سوزان از یک رابطه عاشقانه دارد: «جان باید دقیقا چیزی که من میخواهم را بداند. اگر من مجبور باشم که آن چیز را به او بگویم یا دیکته کنم، دیگر این رابطه، عاشقانه نیست.»
اما واقعیت این است که حتی در رابطههای عاشقانه هم تله پاتی ممکن است وجود نداشته باشد. هیچ کس نمی تواند به طور مستقیم ذهن و احساسات دیگری را بخواند و این مسئله ارتباطی با عمق عشق و محبت بین طرفین رابطه ندارد.
به غیر از افرادی با تواناییهای خارق العاده، بقیه مردم صاحب نیروهای عجیب و غریب یا الگوهای واکنشی بر مبنای درک و الهام درونی نیستند. مردم به غیر از غرایز اصلی خود مثل تشنگی و گرسنگی و یا واکنشهای حسی و فیزیکی مثل تنفس، بلعیدن، هر توانایی دیگری که دارند از طریق تجربۀ زندگی و آزمون و خطا کسب کردهاند.
در واقع، به نظر میرسد که انسانها از جمله گونههای کمیاب در بین تمامی موجودات هستند که میتوانند از طریق صحبت کردن با همدیگر، مفاهیم پیچیده را منتقل کنند.
به همین دلیل ما وقتی این فکرها و احساسات را به طور واضح و روشن به هم منتقل می کنیم، تلاش میکنیم به بهترین شکل به ارتباطمان عمق بدهیم و به هم نزدیکتر شویم.
یکی از بدترین آسیبها در رابطه با افرادی که از همدیگر توقع تله پاتی دارند این است که این افراد، با آزمودن نادرست طرفهای رابطهشان، در دام دفاع از خود و مجاب کردن خود میافتند.
مثلا خانمی به نام امی دربارۀ همسر خود چنین ادعایی دارد: «اگر تامی واقعا عاشق من باشد، بعد از اینکه عمهام از سفر به خانه برمیگردد، مرا به خانۀ او میبرد و با اینکه من ابتدا با او تعارف میکنم ولی او با اصرار مرا راضی میکند تا به خانه عمهام برویم چون از دل من خبر دارد که چقدر دلم میخواهد او را ببینم.»
طبق این حرفهای امی، اگر تامی از این امتحان سربلند بیرون نیاید، به امی ثابت میکند که عاشقش نیست. اما برای هر دوی آنها بهتر است که به طور واضح و روشن با هم حرف بزنند و خواسته های خود را بیان کنند. مثلا امی میتواند به تامی بگوید: «لطف میکنی وقتی عمه از سفر برگشت مرا به خانهاش ببری؟»
به همین شکل وقتی ژان از همسرش فرانک میخواهد که دوستانش را برای صرف شام به خانهشان دعوت کند، فرانک صریح و واضح می گوید: «من امشب حال خوبی ندارم و نمیتوانم از کسی پذیرایی کنم.»
با اینحال بعد از اینکه فرانک متوجه شد که ژان به حرفش اهمیت داده و هیچ کسی را به مهمانی دعوت نکرده، دوباره به ژان چنین حرفی را یادآوری میکند: «اگر تو واقعا به من اهمیت میدادی، خودت میفهمیدی که من حال خوبی برای مهمانی ندارم و اصلا نباید چنین درخواستی میکردی!»
پایه و اساس رابطه، بر مبنای صداقت است
روابط زناشویی صمیمی و عاشقانه بر پایه گفتگو و رفتار شفاف و روشن شکل می گیرند. وقتی در رابطه خود صداقت داشته باشید و خواستهها، علایق یا چیزهای ناخوشایند خود را به طور مستقیم و بیواسطه به هم بگویید، به مرور رابطهتان قویتر و صمیمیتر شده و درک متقابل بین شما جریان پیدا می کند.
در واقع به این طریق به طرف مقابل خود یاد می دهید که چطور با شما برخورد کند و بدون اینکه همدیگر را آزمایش کنید یا با هم بازی کنید، از طریق یک رابطۀ موثر و شفاف حرف همدیگر را بفهمید.
خیلی ساده و راحت منظور خود را بیان کنید و از کسی انتظار نابجا نداشته باشید که ذهنتان را بخواند. خیلی واضح و روشن از خواستهها، امیال و آرزوهایتان حرف بزنید.
البته کسی که عاشق شماست، لایق کمتر از این هم نیست.
مطلبی که خواندید، نوشتۀ دکتر Clifford N. Lazarus بود. او رییس موسسه لازاروس است و به طور تخصصی در حوزههای سلامت و عصب روانشناسی فعالیت میکند.
خب این هم راهی است.