4 مزیت دانستن روانشناسی سیاسی با نگاهی به سرگذشت ندیمه

مارگارت اتوود (Margaret Atwood) را می توان از آن دست نویسندگانی دانست که فمینیسم را نه در قالبی رادیکال و ابلهانه، بلکه در فضایی روشنفکری تعریف می کند. عجیب نیست که این نویسنده موفق شده از طریق ادبیات داستانی، یکی از بهترین داستان های تخیلی یعنی سرگذشت ندیمه را خلق کند.

اتوود امروز ۸۱ ساله است و همچنان می نویسد. کتاب تازه او با عنوان “وصیت ها” (The Testaments) در ماه سپتامبر سال گذشته و حدود ۳۰ سال پس از نگارش رمان معروف سرگذشت ندیمه منتشر شد.

از بین رفتن دموکراسی، نتیجه نشناختن روانشناسی سیاسی است

چیزی که اتوود مطرح می کند مثل بسیاری از نویسنده هایی است که خطر از بین رفتن دموکراسی را گوشزد می کنند. قطعا دورانی که توسط اتوود در سرگذشت ندیمه نقل می شود به طور کامل یک دیستوپیای واقعی است که پیام هشدارآمیزی دارد: یا روانشناسی سیاسی بدانید و رهبران خود را بشناسید و یا بمب‌ها به زودی روی سرتان فرود می‌آیند.

با این نگاه، هر لحظه ممکن است دموکراسی نیمه جان، از نفس کشیدن باز ماند که در دیستوپیای اتوود چنین است که می خوانیم و البته به لطف HULU می بینیم.

با این حال سرگذشت ندیمه محدود به دیروز و امروز نمی شود. دموکراسی همیشه در خطر بود و البته می توان با اغراق گفت که هیچگاه وجود نداشت. همین امروز که این متن را می خوانیم به نام دموکراسی، همان وقایعی رخ می دهد که در سرگذشت ندیمه یا “آینه سیاه” رخ داد.

در آینه سیاه هم اتفاقا رگه‌هایی از روانشناسی سیاسی رهبران دیده می‌شود. شاید نه در همۀ بخش‌ها اما برخی اپیزودها، صراحتا حالات روحی و روانی رهبران را در شرایط بحرانی زیر نظر می‌گیرد.

تفاوت تنها در این است که ندیمه های امروز، با رضایت خود وارد عرصه ندیمگی می شوند و به نظر راضی هم هستند.

چیزی تغییر نکرده است. همیشه دموکراسی رو به زوال بوده و همه چیز در خود آن حل شده است. خیلی جالب است که تمام مواردی را که دیروز نمیشد از آنها استفاده کرد، امروز به نام دموکراسی از آن بهره کشی می کنند و بله؛ همه چیز آزاد و آزادتر برای مصرف کردن است. بگذریم!

[احتمالا] اوضاع چنین نمی‌ماند!

شاید بد نباشد در این خصوص، نگاهی به آمریکای تحت فرماندهی دونالد ترامپ بیندازیم. آمریکایی که از این مرحله گذر کرد.

به طور مشخص، آمریکای تحت فرمان دونالد ترامپ، سرگذشت ندیمه نبود. به همین ترتیب می توان درباره انگلستان و ماجرای برگزیت و همچنین فرانسه و جلیقه زردهایش چنین گفت. هرچند که دونالد ترامپ و بوریس جانسون، خروجی های دموکراسی هستند اما چه کسی مشخص کرده که دموکراسی اصولا برای منفعل بودن رهبران و مردم است؟

نویسندگان هم شاید بدون در نظر گرفتن خطوط خاکستری، عموما انتهای یک جهان را روایت می کنند و فیلم سازان هم که از آنها پررنگ تر، همه جا را تاریک نمایش می دهند. چه در “سرگذشت ندیمه” و چه در “آینه سیاه”، نه تنها فضای کلی که فضای چیزی که مخاطب هم می بیند تاریک است. اگر سرگذشت ندیمه را به شکل blue-ray هم نگاه کنید، باز هم سریال تیره و تاریک است.

مردم تمایلی به “وسط” دیدن ندارند. آنها می خواهند بدانند “آخرش چه می شود”! حالا کار به جایی رسیده که از ابتدا، همان آخر را برایشان می سازند و سریال های زیادی برای آخرالزمان ساخته می شود. نباید البته بی انصاف بود که هالیوودی سازی‌های بی‌معنایی مثل ۲۰۱۲، به هیچ وجه قابل قیاس با اثراتی نظیر آنچه که ذکر شد یا مثلا “آپوکالیپتو”ی مل گیبسون نیست.

سرخ و سفید و سبز پوشیدن های “گیلیاد” و کودتای یک شبه در آمریکا، شبیه به وضعیت امروز نیست. امروز می توان انتخاب کرد که چگونه بود و چگونه دید. رسانه ها همچنان آزادانه منتشر می شوند. فراموش نکنیم که آمریکای ترامپ یا انگلستان جانسون، نتیجه آراء مردمی است که از سیاست های منفعلانه رهبران قبلی خسته شده اند. اینها بر خلاف چیزی است که شخص اتوود معتقد است.

هرچند که همین مردم در صورتی که از انتخاب‌هایشان بخواهند برگردند، چنین خواهند کرد همانطور که در انتخابات مناقشه برانگیز سال جاری آمریکا کردند. آنها به همان بخش روانشناسی سیاسی توجه دارند و به محض آنکه چیزهایی را در خطر ببینند، از آن استفاده می‌کنند.

در واقع استفاده از علم روانشناسی سیاسی به همۀ مخاطبانِ پیام‌های رهبران کمک می‌کند.

  1. روانشناسی سیاسی، به ما یاد می‌دهد که رهبران را در زمان مناظره بهتر بفهمیم.
  2. روانشناسی سیاسی به ما یاد می‌دهد که سخنان، عملکرد و حتی حالات عصبی رهبران را درک کنیم تا بدانیم در شرایط سخت و بحرانی چگونه عمل می‌کنند.
  3. روانشناسی سیاسی در ترکیب با علوم سیاسی، سدی در برابر افراطی‌گری است.
  4. و در نهایت، روانشناسی سیاسی، راهکاری برای جلوگیری از جنگ و آتش‌افروزی است.

اتوود نیز چه برای کتاب سرگذشت ندیمه و چه برای کتاب جدیدش بر روی موج رسانه ای و تبلیغاتی در ترکیب با موج آشنایی با رواشناسی سیاسی سوار شده بود و همچنان که هشتگ‌های #Metoo و حمله به ترامپ داغ بود، او هم توانست برای کتاب جدیدش از همین بازی‌های رسانه‌ای بهره برداری کند.

در واقع اگرچه ژانر کتاب او سوداگرانه، تراژدی و خیر-شر است اما به راحتی می‌توان صدای هشدارِ نشناختن روانشناسی سیاسی را نیز در آن خواند.

روانشناسی سیاسی و مثال‌هایی از رهبران آمریکا و انگلستان

هرچند که دونالد ترامپ معتقد بود باید خاورمیانه را به حال خود رها کرد اما تفاوت در این است که او نسبت به روسای پیشین جمهوری، بیشتر به مسائل داخلی توجه داشت.

ایالات متحده، شکست خورده از جنگ های خاورمیانه ای، امروز متوجه است که از جانب چین نیز در حال ضربه خوردن است. به همین خاطر در حوزه اقتصاد داخلی ورود کرده و به خوبی نیز از پس آن برآمد هرچند که برایش نتیجه بخش نبود.

انگلستان نیز موضوع برگزیت را به میان آورد تا هر چه سریعتر به سمت آمریکایی شدن پیش برود و قطب ماندگاری در جهان باشد.

انگلستان هم دیگر نمی خواهد سیاستمدار کهنه کارش، چرچیل، به رییس جمهور آمریکا برای خلاص شدن از دست هیتلر نامه نگاری کند.

با همۀ این اوصاف، نباید فراموش کرد که مقوله نگاه به روانشناسی، یک طرفه نیست. اگر مردم از ابزار روانشناسی سیاسی برای تحلیل رفتار رهبران خود استفاده می‌کنند، سیاستمداران و رهبران هم این ابزار را به خوبی می‌شناسند و راهکارهایی ای بسا بهتر دارند.

به طور مثال، در همین موضوع برگزیت، شاید مردم تصور کردند که ایجاد یک پل میانبر به آمریکا، برایشان مناسب است اما مناسبات جهانی و مساله بسیار اساسی توازن قوا را نمی توان فراموش کرد.

دموکراسی در خطر است؟ بله! اما کدام دموکراسی؟ دموکراسی موجود در کتاب ها و ویکی پدیا! جهان غرب به سمت آنچه که اتوود نوشته است پیش می رود؟ خیر! شاید کشور محل تولد اتوود، تحولاتی را تجربه کند که حتما خواهد کرد اما هیچگاه نیازی نیست آمریکای امروز، مستقیما تبدیل به سرگذشت ندیمه شود.

در آخرین انتخابات ایالات متحده به خوبی روند تبدیل شدن آمریکا به آنچه که اتوود نوشته بود را شاهد بودیم. هرچند همانطور که پیش‌بینی میشد، این کشور تبدیل به دیستوپیای اتوود نشد اما آنچنان بی شباهت هم نبود.

افزایش آمار بی‌سابقۀ جستجوی کاربران آمریکایی برای مهاجرت به کانادا، گواهی بر این ادعا است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.