من به عنوان یک روانشناس، تا به امروز با افراد مختلفى سروکار داشتهام که هیچ باورى به اصول و ارزش های زندگی نداشتند.
یک بار از یکى از مراجعین خود سوالى درباره عمیقترین ارزشهاى درونى او پرسیدم. او بعد از شنیدن این سوال سکوت کرد و دقایقى طولانى به فکر فرو رفت و بعد جواب داد: «این سوال شما یکى از ترسناکترین سوالهایى است که تا به حال کسى از من پرسیده است.» و بعد زیر گریه زد.
متاسفانه این واکنش فقط محدود به این شخص یا مراجعین دیگر من نیست بلکه این اتفاق بین بیشتر افراد جامعه کاملا عادى است. اکثر ما در روزمرگیها و عادتهاى روزانه خود غرق شدهایم و مفهوم اصلى زندگى را گم کردهایم. خیلى از ما مثل چرخ دنده یک ماشین زندگى مىکنیم. اگرچه از بیرون همه چیز قشنگ و درست به نظر مى رسد ولى ما در واقع در یک دور باطل گیر کرده ایم و مدام یک سرى کارها را هر روز تکرار مىکنیم و قادر به تغییر زندگى خود نیستیم. خیلى از ما حتى نمىتوانیم نگاه جدیدى به زندگى داشته باشیم.
ما در زندگى خود با ارزشها و اهدافى بزرگ شدهایم که خودمان این ارزشها را انتخاب نکردهایم و فقط خودمان را با آنها تطبیق دادهایم. ما حتی گاهى اوقات بدون اینکه درباره درستى این ارزشها فکر کنیم آنها را مىپذیریم.
ما به خاطر ترس از جدا افتادن از باورهاى فرهنگى خود، هیچ وقت جرات نمىکنیم درونمان را کنکاش کنیم و درستى این باورها را در درون خود بجوییم. ما حتى ممکن است خیلى وقت ها به خودمان و تواناییهایمان براى انتخاب مسیرى متفاوت در زندگى شک کنیم چون تصور مى کنیم که به اندازه کافى باهوش نیستیم، اعتماد بنفس کافى نداریم، به اندازه کافى خوش قیافه نیستیم و در یک کلام، اصلا کافى نیستیم.
دلایل زیادى برای این شک وجود دارد و اینکه چرا ما از اصل خودمان دور مىمانیم و این مسئله باعث رنجش و آزار روحى ما مىشود. یکى از این دلایل این است که ما هویت اصلی خودمان را باور نداریم. ما ربات یا ماشین هاى بدون قدرت تفکر نیستیم که یک برنامه نوشته شده را بدون فکر اجرا کنیم. بلکه ما موجودات زنده اى هستیم که میل به حقیقیت جویى و یافتن معناى زندگى داریم. زندگى بدون هدف پوچ و بى معناست. من هم در کار با مراجعین خود این اصل را در اولویت قرار مىدهم و ارزشها را ملاک و معیار کار خود مىدانم.
ارزش های زندگی چه چیزهایى هستند؟
ارزش های زندگی ما در واقع خوب بودنها و خوبى کردنهاست. مثلا یک مادر دلسوز بودن، دوست صمیمى بودن، عاشق بودن، وفادار یا شجاع بودن. البته این ها صفات و ویژگى هاى افراد را نشان مى دهند و با اهداف زندگى فرق دارند.
اهداف زندگى برخلاف ارزشها، نقطه پایان دارند؛ آنها دستاوردهایى هستند که وقتى به آنها برسیم دیگر هدف نیستند و کار ما با آنها تمام مىشود. ولى ارزشها فرق مىکنند و ما تا وقتى زنده هستیم ارزشها هم با ما هستند. ارزشها راهنماهاى همیشگى زندگى هستند. شما نمىتوانید یک ارزش را مال خود کنید یا به دستش بیاورید بلکه فقط مى توانید با رفتار خود آن را به دیگران نشان دهید.
ارزش های زندگی نه تنها به شما نشان مىدهند که انرژى و تلاش خود را در چه نقطهاى متمرکز کنید بلکه انگیزه جدیدى هم براى زندگى کردن در شما ایجاد مى کنند. وقتى رنج سفر زندگى شما در خدمت ارزشها و رسیدن به اهدافتان باشد، تحمل این رنج براى شما راحتتر مى شود. شما وقتى مطابق با عمیقترین خواستههاى قلبى خود رفتار مىکنید، به چنان رضایت قلبى از زندگى مىرسید که آن را با هیچ چیز عوض نمىکنید. هیچ ثروتى نمىتواند این حال خوب را به شما هدیه دهد.
شاید براى شما این سوال پیش بیاید که ارزش های زندگی شما واقعا چه چیزهایى مى توانند باشند. اگر خودتان هم در پیدا کردن جواب درستى براى این سوال تردید دارید و یا نمىدانید چطور این ارزشها را به کار بگیرید، مراحل زیر را مطالعه کنید تا شما راهنمایى کنیم.
خواستههاى عمیق قلبى شما چیست؟
براى اینکه بدانید از میان تمام ارزش های زندگی که با آنها بزرگ شدهاید، کدام یک مطابق خواستههاى قلبیتان هستند و همچنین براى پیدا کردن ارزش هاى واقعى خودتان، سه مرحله زیر را انجام دهید:
۱٫ به داشتههاى خود در زندگى امتیاز بدهید
تکنیکى که در ادامه به شما یاد مىدهیم توسط کلى ویلسن و بر مبناى یک پرسشنامه معتبر طراحى شده است. در این پرسشنامه، زندگى شما به بخش هاى مختلف تقسیم شده است. به این بخشها نگاهی بیندازید و بر حسب میزان اهمیت به آنها از ۱ تا ۱۰ امتیاز دهید. این پرسشنامه صرفا براى خود شماست و هیچ پاسخنامهاى هم ندارد:
- خانواده (غیر از همسر و پدر و مادر)
- روابط زناشویى
- پدر یا مادر بودن
- دوستان یا زندگى اجتماعى
- تحصیل یا آموزش
- تفریح یا سرگرمى
- اصول اخلاقى یا معنویت
- شهروندى یا زندگى مدنى
- سلامتى جسمى (رژیم غذایى، ورزش، خواب)
- مسائل محیط اطراف
- هنر، خلاقیت و زیبایى شناسى
۲٫ به پایبندى خود به ارزشها امتیاز دهید
در این مرحله، یک بار دیگر به همان لیست قبلى و بخشهاى زندگى خود نگاه بیندازید ولى این بار به خودتان امتیاز دهید. شما درواقع این بار به رفتار خود و پایبندى تان به ارزش های زندگی امتیاز میدهید.
- خانواده (غیر از ازدواج و پدر و مادر)
- روابط زناشویى
- پدر یا مادر بودن
- دوستان یا زندگى اجتماعى
- تحصیل یا آموزش
- تفریح یا سرگرمی
- اصول اخلاقى یا معنویت
- شهروندى یا زندگى مدنى
- سلامتى جسمى (رژیم غذایى، ورزش، خواب)
- مسائل محیط اطراف
- هنر، خلاقیت و زیبایى شناسی
۳٫ ارزش هاى شخصى خود را پیدا کنید
اکنون به جوابهاى خود نگاه کنید و بخشهایى از زندگى که برایتان مهمتر هستند و امتیاز بالاترى به آنها دادهاید (امتیاز ۹ یا ۱۰) و یا بخشهایى که به آنها کمتر پایبند هستید و امتیاز کمتری به آنها دادهاید (کمتر از ۶) را مشخص کنید.
این بخشها دقیقا همانهایى هستند که ما با آنها کار داریم. یکى از این بخشها را به عنوان نمونه انتخاب کنید. بعد یک کاغذ بردارید و آن را روى کاغذ بنویسید و به مدت چند دقیقه به این فکر کنید که ارزش هاى خود شما در این بخشهاى زندگى چه چیزهایى هستند.
از خودتان بپرسید: «من به چه چیزهایى در این بخش از زندگى اهمیت میدهم؟» یا «من میخواهم چه کارى در این بخش از زندگى انجام بدهم تا دیگران بفهمند که به آن بخش اهمیت مى دهم؟» و «براى اینکه این ارزشها را در زندگى خودم بیشتر نشان دهم چه کارى میتوانم انجام دهم؟»
تحقیقات نشان داده است که وقتى شما درباره ارزش های زندگی خود مینویسید، این نوشتن تاثیر قابل توجهى روى سلامت روحى و رفتارى شما دارد. البته این هنوز شروع کار است. راههاى زیادى وجود دارند که به شما کمک میکنند رابطۀ عمیقترى با اهداف خود داشته باشید و همسوتر با اهداف و ارزش های زندگی خود پیش بروید.
زندگى کردن با ارزشها فقط به معنى این نیست که بدانید چه چیزهایى اهمیت بیشترى در زندگى دارند بلکه باید این را هم بدانید که چطور طبق این اصول و ارزشها رفتار کنید و آنها را رعایت کنید. شما وقتى این اصول را میپذیرید باید تا آخر عمر و تا پایان سفر زندگى به آن پایبند باشید.
این مطلب توسط دکتر استیون سی.هایس در مجله روانشناسی امروز در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹ نوشته شده و “فاخته” آن را در ۱۳ ژانویه ۲۰۲۰ به فارسی منتشر کرد.