چرا بیشتر روابط عاشقانه شکست می‌خورند؟

بیشتر رابطه‌های عاشقانه شکست می‌خورند و تقریباً نیمی از آمریکایی‌ها مجرد هستند. اما واقعاً دلیل این مسئله چیست؟

چرا ما نمی‌توانیم عشق را پیدا کنیم و چرا روابط عاشقانه به طول نمی‌انجامد؟

مسئله پیچیده‌ای است؛ چون ما همان قدر که عشق را می‌خواهیم، همان قدر هم از آن ترس داریم؛ ترس از این که طرف مقابل عاشقمان نشود اصلی‌ترین دلیل برای پیدانکردن عشق یا شکست در رابطه است. به‌عبارت‌دیگر، ما وقتی سعی می‌کنیم از بدترین ترسمان فرار کنیم، ممکن است نتیجه برعکسی بگیریم و این ترس اتفاق بیفتد. این اتفاق مخصوصاً برای کسانی می‌تواند بیفتد که در جستجوی عشق هستند؛ ولی کسانی را پیدا می‌کنند که بیشتر شبیه مزاحم‌ها هستند و از عشق فراری‌اند.

همه ما معمولاً طرف مقابل یا بدشانسی را مقصر می‌دانیم؛ ولی این فقط نیمی از داستان است. دلایل مختلفی وجود دارند که باعث می‌شوند ما از عشق نتیجه دلخواه خود را نگیریم. ترس‌های ما معمولاً آگاهانه نیستند؛ ترس‌هایی مثل جدایی عاطفی یا جدایی فیزیکی که شامل ترس از طردشدن و تنها ماندن هستند. شرم و حیای مسموم، اصلی‌ترین مقصر این قضیه است که این ترس‌ها را تقویت می‌کند و عشق را از بین می‌برد. این نوع شرم اشکال مختلفی دارد که در ادامه به آنها می‌پردازیم.

شرم باعث شکست عشقی می‌شود

شرم باعث تقویت این باور در ذهن ما می‌شود که ما دوست‌داشتنی نیستیم و ارزش یک ارتباط عاشقانه را نداریم. باورهای ما به احساسات و رفتار ما انگیزه می‌دهند. آنها مانند سیستم‌عامل در مغز ما هستند. متأسفانه، بسیاری از باورهای منفی در پس‌زمینه ذهن ما وجود دارند و مانند ویروس نیت‌های آگاهانه ما را از دور خارج می‌کنند. نظرات شرم‌انگیزی که درباره خودمان داریم و تصور می‌کنیم لایق خوبی، شادی و عشق نیستیم می‌تواند میل به عشق را در درون ما از بین ببرد و مانع حضورش در زندگی‌مان شود یا آن را از ما دور نگه دارد.

نتیجه‌ای که از این واقعیت می‌توان گرفت این است که اگر خودمان را نپذیریم، به این باور نخواهیم رسید که برای دیگران قابل‌قبول هستیم. البته می‌توانیم باورهای خود را تغییر بدهیم.

عزت‌نفس پایین و قضاوت

وجود شرم باعث می‌شود که در درون ما منتقدی به وجود بیاید که به‌شدت ما را مورد قضاوت قرار می‌دهد. منتقد ما دیگران را هم قضاوت می‌کند. او می‌تواند ما را متقاعد کند که تحت قضاوت دیگران هستیم. این اضطراب بیشتر به ما ثابت می‌کند که ارزش عشق‌ورزیدن نداریم. در حقیقت، ما چون اضطراب و ترس زیادی از این مسئله داریم که مبادا دوست داشته نشویم، تصورات اشتباهی در ذهن خود می‌سازیم، نظرات مثبت را فیلتر می‌کنیم و برداشت اشتباهی از هر چیز داریم؛ تمام این مسائل باعث تقویت قضاوت‌های منفی از خودمان و ترس از طردشدن می‌شود.

مقصر

شرم همچنین باعث ایجاد احساس گناه و مقصر بودن در درون ما می‌شود. احساس گناه خشمی است که ما علیه خودمان داریم. این احساس باعث می‌شود که ما تصور کنیم لایق موفقیت، شادی و عشق نیستیم. احساس گناه یا تقصیرکار بودن مانع ایجاد صمیمیت در روابط عاشقانه می‌شود. ما برای اینکه ترس‌های خود را برای افشای افکارمان و ترس از طردشدن و جدایی پنهان کنیم، از صمیمی شدن با طرف مقابل و خیلی از موضوعات دیگر دوری می‌کنیم. به‌خصوص زمانی که در رابطه خود صداقت نداریم، این مسئله به‌شدت واقعیت پیدا می‌کند. ما تا زمانی که خودمان را کاملاً نبخشیم، به احساس ارزشمندی برای عشق نخواهیم رسید. نمی‌توانیم قدمی در عشق برداریم و حتی ممکن است افراد نادرست و تجربه‌های منفی را جذب کنیم. خود بخشودگی برای همه کاملاً امکان‌پذیر است و در تمام مذهب‌ها هم توصیه می‌شود.

کمال‌گرایی

ما وقتی احساس کمبود و ناکافی بودن می‌کنیم، ممکن است سعی کنیم با کامل‌شدن و بی‌عیب بودن با سرزنش و سرکوب خود کنار بیاییم. کمال‌گرایی یک تلاش اجباری برای رسیدن به استانداردهای غیرمنطقی و برآورده‌کردن انتظارات غیرواقعی خودمان است. البته این کار غیرممکن است و منجر به اضطراب، ترس از شکست، آزردگی و ازدست‌دادن شادی و نشاط می‌شود.

کمال‌گرایی ارزش درونی ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و باعث می‌شود که ما روی چیزهای منفی تمرکز کنیم. ما وقتی به دنبال چیزهای اشتباه می‌گردیم، دیگر نمی‌توانیم از غرور خود لذت ببریم و موفقیت‌ها و دستاوردهای خود را تحسین کنیم. ما چون همیشه در به‌دست‌آوردن دست‌نیافتنی‌ها شکست می‌خوریم، کمال‌گرایی باعث می‌شود که منتقد درونی ما سرسخت‌تر شود و درنتیجه، این منتقد سرسخت ما را از عشق به خودمان و دیگران جدا می‌کند. همچنین توانایی ما برای ریسک‌کردن و آسیب‌پذیربودن و قابل‌اعتماد بودن را تضعیف می‌کند؛ درصورتی‌که این توانایی‌ها هم برای عشق‌ورزیدن و هم دریافت عشق لازم و ضروری هستند. در عوض، بیشتر احساس ناکافی بودن و انتقاد از خود را به ما منتقل می‌کند. زندگی‌کردن با افراد کمال‌گرا بسیار سخت است به‌خصوص وقتی که آنها نسبت به دیگران هم ایرادگیر و عیب‌جو باشند و از آنها هم انتظار داشته باشند که کامل باشند. این افراد روابط عاشقانه را ویران می‌کنند.

بی‌اعتباری

شرم باعث می‌شود که ما از فاش کردن افکار و احساسات واقعی خود بترسیم. ما بیشتر نگران این مسئله می‌شویم که از سوی دیگران طرد نشویم. بااین‌حال، اعتماد و اعتبار جذاب‌تر است و باعث می‌شود که ارتباطات مؤثر امکان‌پذیر و شدنی باشند. اعتبار باعث به‌وجودآمدن اطمینان بین طرفین رابطه می‌شود و بین آنها صمیمت ایجاد می‌کند. ارتباط فاقد اعتماد یعنی ارتباط مخربی که صداقت در آن وجود نداشته باشد، ارتباطی غیرمستقیم، بی‌احساس یا پرخاشگرانه باشد، از به‌وجودآمدن صمیمیت و نزدیکی بین طرفین جلوگیری می‌کند و محکوم به نابودی است.

مقایسه

شرم و احساس نالایق بودن منجر به مقایسه‌کردن خود با دیگران می‌شود. ما به‌جای اینکه ارزش شخصیتی خودمان را تشخیص بدهیم این موضوع را مدام ارزیابی می‌کنیم که آیا نسبت به دیگران بهتر عمل می‌کنیم یا بدتر. احساس برتری یک نوع دفاع از خود در برابر شرم است و حسادت از این تفکر نشئت می‌گیرد که ما احساس ناکافی بودن می‌کنیم. ما وقتی با نگاهی منفی مخاطب و رابطه خود را مقایسه می‌کنیم، در نهایت از رابطه خود ناراضی می‌شویم. بااین‌حال، وقتی خودمان را قبول کنیم به تواضع و فروتنی می‌رسیم. دیگر فکر نمی‌کنیم که از دیگران بهتر یا بدتر هستیم. بلکه دیگران را می‌پذیریم و به این درک می‌رسیم که همه ما منحصربه‌فرد و جایزالخطا هستیم.

بی‌اعتمادی مانع عشق می‌شود

بسیاری از افراد، به‌خصوص افراد هم‌وابسته رفتار نامتعارفی از اعتماد در رابطه خود دارند. آنها بیش از حد قابل‌اعتماد هستند که این رفتار ممکن است منجر به ناامیدی و انزجار شود. یا اینکه دیوارهایی از بی‌اعتمادی می‌سازند تا عشق را دور نگه دارند. مردم اغلب می‌گویند که به دیگران اعتماد دارند مگر اینکه دلیلی برای بی‌اعتمادی پیدا کنند درحالی‌که افراد دیگر که از بی‌اعتمادی آسیب دیده‌اند، باز هم انتظار آسیب دارند. آنها از طردشدن دوباره و جدایی می‌ترسند و همیشه منتظر اتفاق بدتری هستند. آنها به‌طرف مقابل خود مشکوک هستند و چیزهای غلط و غیرواقعی درباره او تصور می‌کنند؛ ادعاهایی که ردکردن آنها راحت نیست.

ما به این دلیل سریع به‌طرف مقابل اعتماد می‌کنیم؛ چون برای رسیدن به عشق بی‌تاب هستیم و از تنهایی و دورماندن از عشق می‌ترسیم. یک شیوه عاقلانه‌تر این است که خنثی و بی‌تفاوت باشید تا اجازه بدهید رابطه خودش به طور طبیعی شکل بگیرد و صمیمی شود و بر اساس تجربه در طول رابطه به اعتماد و اطمینان متقابل برسید.

فقدان کمال

ما وقتی ارزش‌های خود را فدا می‌کنیم تا با طرف مقابل خود مدارا و سازش کنیم، برای این است که به‌خاطر ترس از جدایی می‌خواهیم رابطه خود را حفظ کنیم. هیچ اهمیتی ندارد که ما چطور خودمان را با این موضوع مطابقت می‌دهیم؛ چون وقتی رفتار ما با استاندارهای فکری‌مان همخوانی ندارد، دچار احساس شرم و گناه می‌شویم و این احساس باعث ازبین‌رفتن عزت‌نفس و ارزش درونی ما می‌شود. ما با رهاکردن خودمان درواقع رابطه‌ای که در حال تلاش برای حفظ‌کردن آن هستیم را به خطر می‌اندازیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.